شورِ شیرین

مراسم حجّة الوداع در آخرین سال عمر پیامبر صلى الله علیه و آله، با شکوه هر چه تمامتر، در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله به پایان رسید؛ قلبها در هاله‏اى از روحانیّت فرو رفته بود، و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت.

یاران پیامبر صلى الله علیه و آله که عدد آنها فوق العاده زیاد بود، از خوش‏حالى درک این فیض‏ و سعادت بزرگ در پوست خود نمى‏ گنجیدند. نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر صلى الله علیه و آله را همراهى مى‏ کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف شبه جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودند. آفتاب حجاز بر کوهها و درّه‏ها آتش مى‏ پاشید، امّا شیرینى این سفر روحانى بى‏ نظیر، همه چیز را آسان مى‏ کرد. ظهر نزدیک شده بود، کم کم سرزمین جُحفه و سپس بیابانهاى خشک و سوزان‏ «غدیر خم» از دور نمایان مى‏ شد.

واژه های ایمان و کفر دو اصطلاحی هستند که در متون دینی ما موارد کاربرد زیادی داشته اند. به عنوان مثال کلمه ایمان و مشتقات آن حدود 700 مرتبه و واژه کفر و کلمات هم خانواده آن حدود 450 مرتبه در آیات قرآن مجید به کار رفته است که خود نشان دهنده اهمیت بسیار والای ایمان و کفر در دین مقدس اسلام است.

بر هر انسان متدین و متشرع به اسلام واضح است که زمانی یک شخص مسلمان می تواند به سعادت و خوشبختی ابدی خویش فکر کند و به آینده ای روشن امیدوار باشدکه مفهوم ایمان و کفر را دریافته و در مسیر زندگی از مصادیق کفر پرهیز کرده و به مصادیق ایمان متمسک گردد.
و ....

ـ کفر مطلق و کفر تبعیضی.                          

ـ شک در امامت انکار تمام مفاهیم دینی است.

پیدا و پنهان

قالَ جواد الائمه ـ علیه السلام ـ : لاتَکُنْ وَلِىَّ اللّهِ فِى الْعَلانِیةِ وَ عَدّوّا لَهُ فِى السِّرِ

حضرت جواد الائمه فرمودند: در آشکارا دوستدار خدا و پنهانی دشمن او مباش

هنوز هم جای مطهری خالی است...

1

از او خواسته بودند یک متن عربی بنویسد. نماینده ی مجلس تعجب کرده بود که این بچه چهارده, پانزده ساله چقدر خوب مسلط است. به دلش افتاد که حیف این بچه! نصیحتش کرد. می گفت: “پسر جان! الان وضع فرق کرده. گذشت آن وقت ها. حالا نمی خواد تا نجف بری که کاره ای بشی. مملکت ترقیات کرده, باید مثل تو پشت ابن میزها بنشینن…” جایزه ی  کتاب “اصول فلسفه و روش رئالیسم” را که دادند, آمد خانه ی همان بچه ی ۱۸ سال قبل. می گفت: “احسنت آقا. آبروی ما خراسانی ها را خریدید…”

2

به زن روز” نوشته بود که این مقاله ای که چاپ کردید, خلاف اسلام است. آنها هم گفته بودند: “آقای مهدوی اینها را نوشته, شما هم بنویس چاپ کنیم”. بعد از این دو ستون روبروی هم می خورد. یکی از نظر اسلام درباره ی حقوق زن انتقاد می کرد, آن یکی دفاع. بعد از شش شماره مهدوی سکته کرد. مطهری نوشته هایش را ادامه داد, منتهی حالا دیگر می نوشت: “مرحوم مهدوی”.

3

ایراد می گرفتند که چرا یک روحانی باید در مجله ای مثل “زن روز” بنویسد. جواب داده بود: “اگر بگذارند در تلویزیون هم سخنرانی می کنم.”

4

دبیرهای دینی کشور جمع شده بودند مشهد. برایشان سمینار گذاشته بودند. پیام شاه و وزیر را خوانده بودند. تاج گلی هم پای مجسمه ی رضاخان گذاشته بودند. نوبت صحبت او که شد, گفت: “دبیران دینی ما هم بت پرست شده اند؟!”

5

ممنوع المنبر شده بود؛ اما باز هم می رفت توی مجالس می نشست ولی حرف نمی زد. یک بار سخنران آن پایین دیده بودش و آمده بود کنارش نشسته بود به درد دل کردن؛ اما مطهری خیلی راحت گفته بود: “برادر! دنیا مثل قمار است, گاهی آدم می برد, گاهی می بازد.”

6

خانم خانه رفته بود سفر, نزدیکی های سحر رسید. مردش اما منتطر نشسته بود. چای و میوه و شیرینی را هم آماده کرده بود. به بچه ها که خواب بودند نگاه کرد. با ناراحتی گفت: “می ترسم یک وقت من نباشم, شما که از سفر می آیی, کسی نباشد که به استقبالت بیاید.”

7

توی مدرسه علوی تابلو زده بودند: “محل استقرار دولت انقلاب”. تابلو را که دیده بود گفته بود: “پس اسلامش کو؟ مردم برای اسلام این همه به زحمت افتادند. بنویسید انقلاب اسلامی .”

أئمه معصومین ـ صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین ـ همواره بر جذب قلوبِ آماده برای پذیرش دین حق و مسیر اصلی عبادت کوشش می کردند ؛ چرا که ایشان برای احیای سنت حضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که همراه با قرآن کریم برای عالمیان موجبات سعادت را فراهم می نماید امر امامت را عهده دار شدند تا کسانی را که مایل به پذیرش ولایت رحمانی خویش هستند ، تحت حمایت خود به مراتب اعلی و سعادت جاودانه برسانند. برای درک نمونه ای از تفضلاتِ کثیر این بزرگواران یکی از آنها را از منظر محبین آل الله ـ علیهم السلام ـ می گذرانیم تا قدری قلیل از کرامات ایشان در عقل و فهم قاصر ما پدیدار شود.

روزی بیاید که بیایی و قلب همه عالم بربایی؛ با قدوم محمدی خویش ، ولایت علوی گونه ات را بر عالم امکان ظاهر نمایی و چون مادرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ به محراب عشق پا گذاری و چنان عبادتِ حضرتش را نمایان نمایی که از معبَدت نور رخشان به عالم رسانی . . .

صاحب زمانا !

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخـــود آگاه به سمت تو تــمایل دارد

آقای من ، ذرات عالمِ امکان لحظه لحظه را چون شمارشِ نفَسِ خویش  شماره می کنند تا زمان نشاط و سپیدی صبحدم فرا رسد؛ و آنگاه است که تو می آیی؛

می آیی ، ولی غرقِ غم می آیی

ولی ، با دلی پر زماتــــم می آیی  

 ولی ، با درونی پرشرر

ولی  . . . .

 

ختم کلامم بود این آقا جان:

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها

تکیه بر کعبه بـــــزن، کعبه تـــحمل دارد

 

اشعار از سید حمید رضا برقعی

وسیله تقرب

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ ــ  اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجوئیـد (سوره مبارکه مائده ـ آیه شریفه 35)

ـ ابن شهر آشوب در معنى آیه از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: وسیله من و فرزندانم میباشیم هر گاه شخصى از خداوند چیزى درخواست کند ما را واسطه و وسیله درخواست خود در درگاه ربوبى قرار دهد تا خداوند حاجات او را بر آورد و انجام دهد و این حدیث را صفار در بصائر الدرجات به سند خود از سلمان فارسى روایت کرده.

ـ طبرسى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که ایشان فرمودند: ای مردم هر گاه چیزی را از خدا بخواهید مرا واسطه و وسیله قرار دهید حضور پروردگار.           تفسیر جامع، ج‏2، ص: 207

 

ـ قمى (ره) فرموده است که مراد تقرب بسوى خدا است به وجود امام (ع) و در عیون از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت نموده است که امامان از نسل حسین ـ علیه السلام ـ میباشند؛ کسی که اطاعت کند آنها را خدا را اطاعت نموده و کسی که معصیت کند آنها را خدا را معصیت نموده و آنها عروة الوثقى و وسیله بسوى خدایند. ( تفسیر روان جاوید - ج 2 - ص 207)

 

ـ در این که مراد از «وسیله» چیست دو قول وجود دارد: 1- از دیدگاه روایات وارده در ذیل آیه استفاده مى‏شود که: «وسیله» عبارت است از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و أئمّة علیهم السّلام. «کنز الدقائق» 2- بهترین درجه بهشت «على علیه السّلام، کنز الدقائق»    ( تفسیر علیین، ص:  114)

ـ ابن شهر آشوب،در کتاب شریف مناقب بیان می کنند : قال أمیر المؤمنین (علیه السلام) فی قوله تعالى: وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ: «أنا وسیلته». ( البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 292)

دوست و دشمن

عن الرّضا ـ علیه السلام ـ : صَدیقُ کُلِّ اَمرِى عَقْلُهُ وَ عَدوُّهُ جَهْلُه

دوست هر مردى عقل او و دشمن او نادانى او است

این واقعه را که یکی  نشانه های  رأفت بی حد وبی پایان  امام رضا ـ علیه السلام ـ است ، از زبان یک خطیب معروف کشوری شنیدم که می فرمود: یکی از خدّام حرم رضوی می گفت:

ما یه فامیلی داشتیم که خیلی  متشرّع نبودند و تهران  زندگی می کردند. اینها خیلی خوش مسافرت و اهل تفریح و گردش بودند . ما آرزو به دل بودیم که به مشهد هم بیان . بالاخره یه روز از تهران به خونه ما تماس گرفتند و گفتند ما داریم میایم  مشهد ؛اونم بعد از چندین سال که ما  اصرا ر میکردیم . ما اصلا فکرش رو نمی کردیم . از خوشحالی بال درآورده بودیم؛ آخه یکی از آرزوهامون داشت محقق می شد.

صدها هزار مثل سلیمان در این حرم

مشغول لحظه های شریف گدایی اند...


ای روح محجّب که به قم قائمه ای           یاد آور زهد و عفت فاطمه ای

معصومه ای و خواهر محبوب رضا           او عالم اهل بیت و تو عالمه ای

 

   ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

 

از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی           بانو، ملیــکه ی ایران ما شدی

از آســمان، وجود تو بر ما نـزول کرد             تا کوثر دوباره ی قرآن ما شدی