شورِ شیرین

۱۰ مطلب با موضوع «نـور ِ پرفــروغ» ثبت شده است

پرچمِ ایمان

پیامبر رحمت روزی در جمع اصحابش فرمود: " خدای حکیـم پسر عمویم علی را پرچمی قرار داده میان ایمان و نفاق، هرکس او را دوست داشته باشد مؤمن است. خدای حکیـم برادرم علی را جانشیـن من و راهِ هدایت قرار داده؛ او دربردارنده‌ی سِـرّ من بوده و گنجینه‌ی علمم است و جانشینـم در اهل و امت من. هرکس از امتم به او ظلم کند در پیـشگاهِ خدا شکایتش می‌کنم.1


مناسبت نوشت

صفحات این چند روز تاریخ لاله گون است! هم به نام لاله است و هم به رنگ لاله. لاله‌ای نشکفته ولی در خون خفته. هنوز غم پدر قلب دختر را می‌آزارد. نمی‌فهمم؛ و نخواهم فهمید داغ غربتِ آسمانی‌ترین خانواده را. نمی‌دانم چه شد! شیطان صفتی گفت: " خانه و اهل خانه را به آتش می‌کشم حتی اگر دختر پیامبر در آن باشد".2  داغِ دل بُـغضی می‌آفریند که اگر درکش کنیم باید خونابه از چشم بریزیم. عظمت مصیبت از سخن امام صادق ـ علیه السلام ـ فهمیـده می شود که فرمود: "نخستین کسانی که موردشان حکم می‌شود حضرت محسن بن علی بن ابی‌طالب و قاتل اوست"3



1 ـ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ، اثر جناب عماد الدین طبری ـ ره ـ ، ص 103 و 104. (با اندکی تصرف و حالتی داستان گونه)

2 ـ اسرار آل محمد ، اثر گرانسنگ جناب سلیم بن قیس هلالی ، حدیث4 ، ص 226.

ـ ترجمه‌ی کامل الزیارات، باب 108 ، زیارات نادر و کمیاب، حدیث 11، ص 727. 

پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریـسمان  او چنگ زنـی؛ چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست، اگر سر رشته ی این ارتباط را در دست گیری ؟!

دلت را با پذیرفتن نصیحتِ نیکو زنده کن، با بی اعتنائـی به حرام هوای نفس را بمیـران، جان را با یقین نیرومند کن و با نور حکمت به آن نورانیت بـبخش. دلت را با یاد مرگ آرام کن و به نابودی از او اعتراف بگـیر و همچنین با بررسی تحولات دنـیا به او آگاهی بـبخش؛ از دگرگونـی های روزگار و زشتی های گردش شب و روز او را بترسان، تاریخ گذشتگان را به او عرضه کن و آنچه بر سر پیشینـیان آمده است به یادش بیـاور.


در دیار و آثارِ ویرانِ کسانی که پیش از تو رفتـه اند گردش کرده و اندیشه کن که آنـها چه کردند؟! از کجا کوچ کرده و در کـجا فرود آمدند؟! از جمع دوستـان جدا و به دیار غربت سفر کردند. جایـگاه آینده را آباد کن، آخرت را به دنـیا نـفروش و آنچه نمی دانـی نـگو. آنچه بر تو لازم نیست به زبان نیاور و در راهی که از گمراهی اش می ترسی  قدم نـگذار؛ چرا که خودداری به هنـگام سرگردانی و گمراهی بهتـر از سقوط در تباهـی هاست.1


مناسبت نوشت

ـ هشتـم شوال فقط سالروز تخریب حرم ائمه غریب بقیـع نیست؛ علاوه بر آن یادآور حمله به خانه ای است که حرمِ ملائـکه برای نزول و صعود بود. خانه ای که عصمت ِ اهل آن خانه بر عالمیان هویدا بود. خانه ای که سزاوار طواف بود؛ به خاطر وجود فاطمه و فرزندانش در آنـجا.

ـ آزاده ها اسیر نبـودند که با آزادی از اسارت به آنـها بگوینـد آزاده؛ آزاد از اسارت هوای نفس بودند که آزاده نام گرفتنـد. هنوز می شود آزاده شد، برای آزاده شدن باید از مملکت نفس خبیث گریزان بود.


بازنــشر در :   بــچه های قلم  ـ  تو بنــویس  ـ  مفــید نیــوز  ـ   فرهنـگ نیــوز  ـ   حرف تــو  ـ


1 ـ ترجمه نامه 31 نهج البلاغـه ـ قسمت دوم. (با کمی تصرف)

مردم در دنیا دو دسته ‏اند، یکى آن کس که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگانش از تهیدستى هراسان، و از تهیدستى‌اش در امان است؛ پس زندگى‌اش را در راه سود دیگران از دست می دهد.

و دیگرى آن که در دنیا براى آخرت کار می کند و نعمت‏هاى دنیا هم بدون تلاش به او روى می آورد، پس بهره‌ی هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می شود. با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح می کند و حاجتى را از خدا درخواست نمی کند مـگر آنـکه حاجت‌روا مـی ‏شود.

نهج البـلاغه ـ حکمت 269 ـ ترجـمه مرحوم دشتـی.

ثبـت بقیــع در سازمان یونــسکو


باز نـشر در:   مفیــد نیــوز   


امام حسن مجتبـی، کریم آل الله ـ علیه السلام ـ

ذره‌ای از حکمت‌های نهفتـه شده در سینـه‌اش را برای یکی از یارانـش بیان کرد. امام حسن ـ علیه السلام ـ فرمـود: ای جعیـد بن همدان! مردم چـهار دستـه‌اند:

ـ دسته‌ای ایـمان و عمل صالح دارنـد و اخلاق ندارنـد.

ـ دستـه‌ای ایمان و عمل صالـح ندارنـد و اخلاق دارند.

ـ دسته‌ای نه ایمان و عمل صالح دارنـد و نه اخلاق، که این دستـه بدترین افراد هستنـد.

ـ و دسته‌ای که هم ایمان و عمل صالح دارنـد و هم اخلاق، این دسته بـهترین افراد هستنـد.

پی‌نوشت: ترجمة الامام الحسن من تاریخ دمشق، ص 160 ـ تألیف ابی‌القاسم بن الحسن الشافعی الدمشقی المعروف بابن عساکر (با اندکی تصرف).

 

جناب زین العابدین امام سجاد ـ علیه السلام ـ

به امام سجـاد ـ علیه السلام ـ گفت: در این شب و سرد و بارانی چه به همراه دارید و به کجا می‌روید؟ امام سجاد ـ علیه السلام ـ در حالی که مقداری هیزم و آرد روی شانه‌ی خود داشت و آنـها را حمل می‌کرد به سوال کننـده که از اصحابش بود فرمود: سـفری در پیش دارم که در آن به زاد و توشه نیـاز مـُبرم دارم. گفت: اجازه دهیـد خدمتـکارم اینـها را برایتان بیاورد و به شما کمک کنـد. حضرت قبول نـکرد. برای بار دوم گفت: بـگذارید خودم اینـها را همراه شما بیاورم. حضرت فرمود: این وظیفه خود من است و تنـها خودم باید آنـها را به مقصد و به دست مستحقین برسانم؛ وگرنـه برایم سودی نـخواهد داشت.

بعد از گذشت چند روز از آن ماجرا امام سجاد ـ علیه السلام ـ را دید و به حضرت گفت: یابن رسول الله فرموده بودید سفری پیش رو دارم، اما من آثار و علائـم سفر در وجود شما نمی‌بینم! حضرت فرمود: بله، سفری در پیش دارم اما نه آنـچه تو فـکر کرده‌ای! منظورم سـفرِ مرگ، قبـر و قیامت است که باید خود را برای آن مهیـّا می‌کردم. امام در ادمه فرمود: هر کس خود را در سفر آخرت ببیند از حرام و کار‌های خلاف شرع می‌پرهیـزد و همیشه در کمک کردن به دیـگران سعی می‌کند.

پی‌نوشت: چهل داستان و حدیث از امام سجاد ـ علیه السلام ـ، داستان هفـدهم، تألیف عبداله صالحی  (‌با اندکی تصرف).

 

امام محمدبن علی، باقر آل محمد ـ علیه السلام ـ

باقر آل محمد ـ علیه السلام ـ به فرزند و جانشین بعد از خود فرمود: فرزندم! خداوند سه چیز را در سه چیز را در سه چیز دیگر مخفی کرده است؛ رضای خود را در طاعتش مخفی کرده، بنابراین هیچ طاعتی را کم نشمار، چرا که ممکن است رضای خدا در آن باشد.غضب خود را در نافرمانی‏اش مخفی کرده، بنابراین هیچ معصیتی را کوچک ندان، زیرا ممکن است خشم خدا در آن باشد. و دوستان خود را در میان آفریدگانش مخفی کرده، بنابراین هیچ ‏کس را تحقیر نکن، زیرا ممکن است این شخص همان ولی خدا باشد.

تـذکر: در ظاهر، این وصیتِ امام خطاب به فرزند و وصیش امام صادق ـ علیه‏السلام ـ است، ولی در حقیقت برای مردم در هر عصر و زمان است.

پی‌نوشت: وصایا الصادقَیـن (مجموعه وصیت‌های امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ) وصیت اول. تالیف محمود شریعت زاده خراسانی.

 

امام جعفـر بن محمد، صادق آل محمـد ـ علیه السلام ـ

از اصحاب خاص امام جعفـر صادق ـ علیه السلام ـ محسوب می‌شد. مفضل بن عمر نام داشت. از حضرت  پرسیـد صراط چیست؟ حضرت فرمود: صراط همان راه به سوی معرفت و شناخت خدای عزوجل است که دو قسم دارد. یک صراط در دنیا، و یک صراط در آخرت. صراط دنیـوی همان امام معصوم است که بنا به دستور حضرت حق واجب‌الاطاعه هست؛ هر کس آن را در دنیا بشناسد و به او اقتدا کند بر صراط آخرت که پلی روی جهنـم در آخرت است به سلامتی عبور خواهد کرد و هر کس او را در دنیا نشناسد پای او روی صراط خواهد لغزید، و به جهنم خواهد افتاد.

پی‌نوشت: گنجبنه نور (پرسش های مردم و پاسخ های امام صادق ـ علیه السلام ـ)، بخش پرسش های پیرامون مرگ، تالیف احمد قاضی زاهدی (با اندکی تصرف).

باز نــشر در :   عمارنامه   صراط نیــوز     مفیـد نیــوز     وعده صادق      بچه های قلم

مأمون گفت: محمد بن على با آنکه هنوز کودک است در علم و دانش بر دیگران مقدم است و امیدوارم که فضل و برترى او بر دیگران آشکار گردد.

 آنان در پاسخ گفتند اگر هم سیرت و رفتار این جوان مقبول و پسندیده باشد اما او هنوز کودک است و از دانش و فقه بهره‏اى ندارد.پس باید صبر کرد تا علم و ادب و فقه فرا گیرد آنگاه آنچه می خواهى درباره او در عمل آر .مأمون گفت من او را می شناسم و مى‏دانم که از اهل بیت فضل و دانش است و ماده علم او از الهام الهى است، اگر سخن مرا باور ندارید او را بیازمایید.

 پس رأى ایشان بر این قرار گرفت که او را بیازمایند و یحیى بن اکثم قاضى القضات را مأمور آزمایش او کردند تا مسائلى در فقه از او بپرسد.آنگاه مجلسى آراستند و امام را که هنوز به ده سالگى نرسیده بود حاضر ساختند.یحیى بن اکثم را نیز گفتند تا در آن مجلس در حضور مأمون از آن حضرت سئوالاتى در فقه بکند.یحیى پس از اجازه از مأمون از آن حضرت پرسید که حکم کسى که در حال احرام صیدى را بکشد چیست؟حضرت در پاسخ گفت: آیا آن شخص در حرم این صید را کشته است یا در بیرون حرم؟ به عمد کشته است یا به خطا؟ اگر به خطا کشته است عالم به مسأله بوده است یا جاهل به آن؟ آزاد بوده است یا بنده؟ صغیر بوده است یا کبیر؟ آن صید از پرندگان بوده است یا غیر آن؟ آیا این قتل در شب بوده است یا روز و آن شخص احرام عمره داشته است یا تمتع؟ چون آن حضرت شقوق و وجوه مختلف مسأله را پرسید یحیى در جواب فرو ماند و مأمون روى به خویشان خود کرد و گفت: آیا اکنون شناختید آن کسى را که نمى‏ شناختید؟

شخصی از اهل کوفـه در نامه‌ای به امام حسین ـ علیه السلام ـ نوشت: آقای من! مرا به خیـر دنیـا و آخرت آگاه کـن.حضرت برایش نوشت:

به نام خداوند بخشنـده و مهربان، همانا کسی که رضایت خدا را بر خشم مردم ترجیـح دهد خداونـد تعالی امور او را کفایت می کند. و اما کسی که رضایت و خشنودی مردم را بر غضب و خشم خدا ترجیح دهد خداوند تعالی او را به مردم  وا‌می‌گذارد. (أمالی شیخ صدوق، مجلس 36، حدیث 14)

او را علی می‌خواندنــد. همچون جدش علی ـ علیه السلام ـ هدایتـگر و راهبـــرست به رستگاری ابدی. نور وجــودش غیر قابل توصیف. گفتارش روشنــی بخش سرنوشت انسان. کنیـه اش هادی هست. او که یک دوره‌ی مفصل امام شناسـی را در جامعه‌ی کبیره‌اش به یادگار گذاشته. او که "طالبییــن و عباسییــن و آل جعفــر بی اختیـار مشغول احترامش شدند؛ حال آنکه گفته بودند به خـدا سوگنـد برای او پیاده نخواهیــم شد."منتـهی الآمال ـ باب 12 ـ فصل 1 "

به سهل بن یعقوب بن اسحاق فرمود: ای سهل، شیعیان ما بواسطه ولایت و ارتباطی که با ما دارند در حصاری محکم و دری استوار هستند که اگر در دلِ دریاهای ژرف و بیابانهای دور و دراز میان درندگان و گرگها و دشمنان جن و بشر بروند بواسطه ولایت ما در امان هستند بر خدا توکل کن، ولایت خود را نسبت به ائمه‌ی طاهرین پاک و خالص گردان. مناقب آل ابیطالب  ج 4 ص 402

آری؛ آنچه حقیقتاً ما را در دشـواری‌ها دستگِِری می‌کند ولایت آل الله ـ علیهم صلوات الله ـ هست و بس.

پیدا و پنهان

قالَ جواد الائمه ـ علیه السلام ـ : لاتَکُنْ وَلِىَّ اللّهِ فِى الْعَلانِیةِ وَ عَدّوّا لَهُ فِى السِّرِ

حضرت جواد الائمه فرمودند: در آشکارا دوستدار خدا و پنهانی دشمن او مباش

دوست و دشمن

عن الرّضا ـ علیه السلام ـ : صَدیقُ کُلِّ اَمرِى عَقْلُهُ وَ عَدوُّهُ جَهْلُه

دوست هر مردى عقل او و دشمن او نادانى او است

صدها هزار مثل سلیمان در این حرم

مشغول لحظه های شریف گدایی اند...


ای روح محجّب که به قم قائمه ای           یاد آور زهد و عفت فاطمه ای

معصومه ای و خواهر محبوب رضا           او عالم اهل بیت و تو عالمه ای

 

   ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

 

از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی           بانو، ملیــکه ی ایران ما شدی

از آســمان، وجود تو بر ما نـزول کرد             تا کوثر دوباره ی قرآن ما شدی