شورِ شیرین

۱۱ مطلب با موضوع «زندگـی ستاره ها» ثبت شده است

نان خشک

درب خانه را کوبید. به او گفته بودند صاحب این خانه حتما تو را حاجت روا می‌کند. قرض بر عهده‌اش بود. به امام سجاد ـ علیه السلام ـ عرض کرد: از حرف‌هایی که درباره‌ی من می‌زنند بیشتر از فقرم ناراحتم. حضرت به کنیزی در منزل خود گفتنـد: افطاری و سحری مرا بیاور. پس از آن که حضرت افطاری و سحری خود را به شخص سائل دادند فرمودند: این دو قرص نان را بگیر که دیگر چیزی پیش ما نیست. خداوند به وسیله‌ی  همین دو قرص نان  گشایش خوبی برایت حاصل می‌کند.

به راه افتاد سمت بازار تا اگر توانست دو قرص نان را بفروشد و چیزی به جای آنـها به خانه ببـرد. در بین راه به یک ماهی فروش رسید که یک ماهی گندیده داشت. به او گفت: ممکن است این ماهی را به من بدهی و من در عوض یک قرص نان به تو بدهم. نان را داد و ماهی را گرفت.

در ادمه‌ی بازار به مردی رسید که مقداری نمک نامرغوب داشت. به او گفت: مایلی این نان خشک را بگیـری و این نمک نامرغوب را به من بدهی؟ قبول کرد. نمک را داد و نان را گرفت.

مرد سائل که دو قرص نان را با یک ماهی گندیده و مقداری نمک نامرغوب عوض کرده بود به خانه رسید. شروع به تمییز کردن شکم ماهی شد که دو مروارید در شکم ماهی دید. شاد شد و خدایش را شکر کرد. در همین لحظه صدای درب خانه به گوشش رسید. درب را که باز کرد. مرد ماهی فروش و نمک فروش را دید که هردو یک قرص نان به دست گرفته و گفتنـد: ما با خانـواده خود هر چه سعی کردیم نتـوانستیم این نان را از شدت خشکی و سختـی بخوریم. فکر کردیم تو تنگدست هستی و ناچار شدی نان‌های خشک را برای تهیه‌ی غذای بهتر بفروشی؛ پس تصمیم گرفتیم نان را برای خودت بیاوریم و آنچه را که در قبال نان‌ها از تو گرفته‌ایم به خودت ببخشیم. وقتی مرد ماهی فروش و نمک فروش رفتنـد فرستاده امام سجاد ـ علیه السلام ـ در را کوبیـد و به مرد سائل گفت: مولایت فرمود تو به آرزویت رسیدی (در زندگی‌ات گشایش حاصل شد). پس نان ما را بده که هیچکس جز ما نمی‌تواند این نان‌ها را بخورد.

مرد سائل دو مروارید را که در شکم ماهی بود فروخت. قرضش را پرداخت و زندگی‌اش سرو سامان یافت.1



1  ـ حدیقة الشیعة، ج‏2، ص 692 ( با اندکی تصرف و حالتی داستان‌گونه)

یک: چرا حسین؟

جبرئیل امین نازل شد و به پیامبر گفت: حضرت حقتعالی به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید که چون على ـ علیه السّلام ـ نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسى ـ علیه السّلام ـ (هارون جانشین حضرت موسی ـ علهما السلام ـ بود) پس این فرزند متولد شده را به اسم پسر کوچک هارون که شُبَیر است نامگذاری کن و چون زبان تو عربى است او را حسین صدا بزن.1


دو: اولین کرامت

درخشش عالم هستی را مبهوت خودش کرد. در ابتدا نوری از انوار عالم‌گیرش به بال شکسته شده‌ی ملکی رسید. فطرس2 پرواز کنان به سمت آسمان ندا می‌کرد: کیست مثل من؟! حال آنکه من آزاد شده حسین بن علىّ و فاطمه و محمّدم.3


سه: مرجانِ دریای ولایت

همیشه تابنده و چشمگیـر بوده و خواهد بود. کشتی نجات هست و چراغ هدایت. کسی که حسین ـ‌علیه السلام ـ را حقیقتاً در وجود خودش داشته باشد هدایتش تضمینی‌ست. علاوه بر آن مثل مولایش نورافکنـی می‌کند. به همه می‌فهماند من بنـده‌ی کوی حسین ـ علیه السلام ـ بودم که این چنین آبرو گرفتم. خداوند در قرآن زیبایی وجود پر برکت حسین ـ علیه السلام ـ را به مرجان تعبیر می‌کنـد. آنجا که می‌فرماید: از آن دو دریا مروارید و مرجان بیرون آید. 4 امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه شریفه فرموده‌اند: آن دو دریا جدم علی ـ علیه السلام ـ و ماردم فاطمه ـ سلام الله علیها ـ هستنـد. مروارید امام حسن ـ علیه السلام ـ و مرجان امام حسین ـ علیه السلام ـ است.5دریای ولایت زیبایی‌اش با وجود این مرجان چندین برابر شد؛ چون همانطور که مرجان در عمق دریا و اقیانوس بوده و شگفتی‌های زیادی را به نمایش می‌گذارد، وجود مبارک امام حسین ـ علیه السلام ـ هم از عمق دو دریای مملو از معرفت و حقانیت و همچنین صاحب تمام صفات و کمالات عبودیت و انسانیت متجـلی و متخلق شد.



 1ـ منتهی الآمال، باب پنجم، فصل اول، کیفیت ولادت وجود مبارک امام حسین ـ علیه السلام ـ.

2 ـ فطرس مَلِکی است که به خاطر دیر انجام دادن امر الهی بالهایش شکست و از عرش الهی خارج شد. وقتی ملائکه برای تبریک خدمت پیامبر می‌رفتند جبرئیل او را با خود برد. پس از آنکه خدمت حضرت رسالت ـ صلى اللّه علیه و آله و سلّم ـ رسید تهنیت و تحّیت گفت و شرح حال فطرس را به عرض حضرت رساند. حضرت فرمود: به او بگو خود را به این مولود مبارک (امام حسین ـ علیه السلام ـ)بمالد و به مکان خود (عرش الهی) بر گردد.(منتهی الآمال، باب پنجم، فصل اول)

3 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 245 به نقل از منتهی الآمال (باب پنجم ، فصل اول)

4 ـ یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَان. ( سوره مبارکه الرحمن، آیه 22 )

5 ـ تفسیر القمی، ج‏2، ص، 344

بلاغت نبـوی‌ و فصاحت علـوی‌گونه‌ی خودش را بـروز داد و فرمود: سینه ما صندوق علم خدا و ظرفِ فهم و حکمت آن است. ما در زمین حجت خدائیم برای بلاد و عباد او.1مثل پدرش آیاتی از آیات خدا بود. فاضله بود. پدرش أمین الله و خودش أمینة الله بود. شیر خورده‌ی دامان حضرت صدیقه‌کبری فاطمه‌زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیهاـ و پرورده‌ی مکتب یعسوبُ‌المؤمنیـن(فرماندهوامیر مؤمنین) مولی‌الموحـدین علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ بود که سُلالة الولایةیعنی عصاره ولایت بر القابش افزوده شد.میان بنی هاشم و زنان، عقیله بود. فهمیده‌ای بدون آموزگار و عالمه‌ای بدون معلم بود.

میان آل‌علی ـ‌علیهم السلام‌ـ عابده بود که برادرش به او گفت مرا در نماز شبت فراموش نکن خواهـر.2 مثل مادرش باکیـه(گریان)، مظلومة وحیـدة و قرینة النوائب یعنی همدم ناگواری‌ها بود. نائبة الزهراء بود که توانست حامی و پیرو ولی زمان خودش باشد. مثل مادرش که اولیـن مدافع ولایت بود سرسپار امر برادرش حسین ـ علیه‌السلام ـ بود. خلاصه آنکه زینب‌کبری ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ صدیقةصغری بود.

چه علقه‌ای میان این خواهر و برادر بود که آتشی از غم برادر از قلب خواهر داغدیده شعله کشید و با سوز دل خطاب به ابن‌مرجانة(ابن‌زیاد) ملعون گفت: به جان خودم قسم که تو بزرگ و سالار مرا کشتی، شاخه مرا قطع نمودی، ریشه مرا ازبیخ و بن درآوردی!3  زینب ـ سلام‌الله‌علیها ـ بندگی را از پدرش آموخته. در برابر این همه مصیبت که مصیبةً ما أعظمها و أعظم رزیّتها فی الإسلام و فی جمیع السماوات و الأرض بود فرمود: جز زیبایی چیزی ندیدم.4 ( مصیبتی از مصیبت شما آل‌محمد ـ ص ـ در روز عاشورا در اسلام و بلکه در تمام آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر نبود ـ زیارت عاشورا)

بی دلیل نیست به او می‌گوینـد أم‌المصائب. زینب دختر همان مادری‌ست که فرمود: مصیبت‌هایی که بر من وارد شد که اگر بر روز روشن وارد می‌شد؛روز روشن به شب تاریک تبدیل می‌شد.5

میوه قلب پیامبر رو به پدر کرد و گفت: پدر جان پاداش کسی که بر مصائب دخترم زینب گریه کند چیست؟ جناب رسول الله ـ‌صلی الله علیه و آله‌ـ لب به سخن گشوده و فرمودنـد: پاداش او همچـون پاداش کسی است که برای مصائب حسن و حسین ـ‌ سلام‌الله‌علیهما‌ـ گریه می‌کند.6



1 ـ بحار الانوار ـ ج 45 ـ ص 110

2 ـ سیمای حضرت زینب ـ ص 89

3 و 4 ـ بحار الانوار ـ ج 45 ـ ص 116

5 ـ بحار الأنوار ـ  ج 79  ـ ص 106

6 ـ خصائص الزینبیه ، ص 155

از درد به خود می‌پیچید. در برابر افراد حاضر در مسجدالحرام به آسمان نگاه کرد و در حالی که روبروی خانه‌کعبه ایستاده بود با خدای خود نجوا کرد و در آخر گفت: به حق ایـن فـرزنـدى کـه در شـکـم مـن است و با من سخن مى‌گوید و با سخن گفتنِ خود مونس من گـردیـده و یـقـین دارم که او یکى از آیات جلال و عظمت تو است ولادت او را بر من آسان کن.1 خانه کعبه از دیوار عقبش شکافت. فاطمه بنت أسد ـ سلام الله علیها ـ وارد کعبه شد و  از دید همه پنهان.

سه شبانه‌روز از فاطمه و مولودش خبری نبود. تقریباً تمام اهل مکه این ماجرا را برای هم نقل می‌کردند. روز چهارم سپیده‌اش سر زد. فاطمه با فرزندی که از آیات بارز خداوندی محسوب می‌شد از همان محل ورود به کعبه خارج شد. فاطمه پس از خروج لب به سخن گشود و گفت: هاتفى از غیب مرا ندا کرد که اى فاطمه؛ نام این فرزند بزرگوار را علی بگذار. بـه درسـتـى کـه مـن خـداونـد عـلىِّ أعـلا او را از قـدرت، عـزّت و جلال خود آفـریـده‌ام. بهره‌ی کامل از عدالت خویش به او بخشیده‌ام و نام او را از نام مقدّس خود اشتقاق نـموده‌ام. او را به آداب خجسته خود تأدیب نموده و اُمور خود را به او تفویض کرده‌ام. همچنین او را بـر عـلوم پـنـهـان خـود مـطـلع کـرده‌ام.او در خـانـه مـحـتـرم مـن مـتـولّد شـده اسـت و... . اوست امام و پیشوا بعد از حبیب من، برگزیده از جمیع خلق من محمــد، کـه رسـول مـن اسـت . او وصـى محمـد خـواهـد بـود. خـوش به حـال کـسـى کـه او رایـارى کـنـدو دوسـت بدارد و واى بـه حال کسى که فرمان او نبرد و او را یاری نکند و هم چنین حق او را انکار نماید.2

براستی علی ـ علیه السلام ـ کیست !؟ او که اولین ایمان آوردنده به حبیب و رسول خدا است.او که مودت و ولایتش نعمت ارزانی شده بر خلایق از جانب خدا است.3 او که نه تنها إنس ،بلکه جنیّان هم به ولایت او ایمان آوردند.4او که مودت ،محبت و ولایتش دستگیـره‌ای محکم است که ترسی از گسستنش نیست.5او که اگر کسی اطاعتش کند خدا را اطاعت کرده و اگر معصیتش کند خدا را معصیت کرده. او که ریسمان مستحکم خدا برای چنگ زدن به آن است.6 او که به تصریح قرآن کریم صراط مستقیم است.7 او که در نهان و پنهان و در شب و روز انفاق می کند.8 او که در لیلة‌المبیت از خود‌گذشتگی خود را در حق حبیب و رسول خدا نشان داد. او که در واقعه‌ی سدالأبواب (بسته شدن درها) همه‌ی درها برای ورود به مسجد بسته شد مگر درب خانه‌ی او. او که در روز خیبر گشایی‌اش بارِ دیـگر ثابت کرد که جانشین برحق حبیب و رسول خداست. او که باب علوم خداوندی جناب رسول الله‌ـ صلی الله علیه و آله‌ـ  است. او که جناب رسول الله ـ‌صلی الله علیه و آله‌ـ در حقش فرمود:کسی که دوست دارد بر کشتی نجات سوار شود و به ریسمان الهی چنگ زند و به دستگیره‌ی ناگسستنی دست اندازد باید ولایت علی ـ‌علیه السلام‌ـ را بعد از من بپذیرد و با دشمنانش دشمنی کنـد.9

خلاصه آنکه او کسی است که خداوند در قرآنش در حق او و فرزندانش می فرماید: اگر آنچه از درخت که روی زمین است قلم شود و آنچه از دریا روی زمین وجود دارد با هفت دریای دیگر دوات شود تا کلمات مرا شمارش کننـد، کلمات من پایانی ندارد. امام کاظم ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه فرمودند:به خدا قسم ما اهل بیت کلمات خدا هستیم که کسى فضائل ما را درک نمى ‏کند وعقل هیچ بشرى به انتهاى فضیلت ما نمی‌رسد.10



1 ـ منتهی الآمال ، باب سوم ، فصل اول.

2 ـ بشارة المصطفى لشیعة المرتضى،ص 8

3 ـ تأویل الآیات الظاهرة، ص 431.

4 ـ مناقب آل ابى طالب ابن شهر آشوب  ج2، ص 323.

5 ـ تأویل الآیات الظاهرة، ص 432

6 ـ تفسیر القمی، ج‏1، ص: 108

7 ـتفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 21

8 ـ سوره بقره ، آیه 274

9 ـ عیون أخبار الرضا، ج 1، ص 227، ح 43

10 ـ تفسیر جامع، ج‏5، ص: 297

 از بانوان فرزانه و ارجمندی بود که به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ معرفتی والا داشت و از اخلاص و صفا در ولایت بهره‌مند بود. پدرش حزام بن خالد و مادرش لیلی دختر شهید بن ابی عامر نام داشت. او را حضرت عقیل ـ علیه السلام ـ  که به علم انساب احاطه داشت برای جناب أمیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ انتخاب کرد.

 فاطمه صدایش می‌زدند. پس از آن که از ازدواج با أمیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ صاحب چهار فرزند برومند و رشید به نام های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان ـ علیهم السلام ـ شد او را با کنِه شریفِ اُم البنیـن خطاب می‌کردنـد.

حضرت ام‌البنیـن ـ سلام الله علیها ـ در طول حیات شریف خود برای فرزندان أمیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ بسان مادری دلسوز و پرستاری مهربان بود.

این بانوی مکرمه اگر چه در کربلا نبود ولی از ناله و گریه در عزای حضرت سیدالشهداء قرار نداشت. وقتی زنها او را ام‌البنیـن خطاب می کردند و تسلیت می دادند می فرمود: دیگر مرا ام‌البنیـن نخوانید.1 حق داشت، آخر چهار فرزندش را فدای عزیز زهرا حسین ـ علیه السلام ـ کرده بود. علامه مامقانی می نویسد: از علّو مقام حضرت ام‌البنیـن ـ سلام الله علیها ـ همین بس که وقتی بشیر بن جذلم خبر شهادت فرزندانش را به او داد، فرمود: رگ‌های قلبم را بریدی! فرزندانم و هر آنچه زیر آسمان است به فدای اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ باد.2

باقر آل محمد ـ علیه السلام ـ  درباره حضرت ام‌البنیـن ـ سلام الله علیها ـ می فرمایند: آن حضرت به بقیع می‌رفت و آن قدر جانسوز مرثیه می‌خواند که مروان ملعون با آن قساوت قلب گریه می‌کرد.3 این گریه و زاری حضرت ادامه داشت تا بدرود حیات گفت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 294

2 ـ تنقیح المقال ، ج3 ، فصل کینه ها ، ص 70

3 ـ بحارالأنوار ، ج45 ، ص 40

غنچـۀ صبر

ریشۀ نبوت رشد کـرد و درخت ولایت به بار نشست. گل های این درخت یکـی پس از دیگـری روئید و عالم هستـی را معطر کـرد. غنچۀ سوم درخت باز شد. بوی صبـر در عالم پیچیـد. ملائک و حوریـان مبهوت از نور جمالش و مشغول نظاره. هر یک شکفتنِ این گل سرسبد را به یکدیگر تبریک می گفتند.

صاحبـان باغ ولایت، علی و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ پس از بازگشتن خاتم نبوت، جناب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ از سفر از او خواستـند غنچۀ عالم آرا را نامگـذاری کند. جناب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: فرزندان فاطمه ـ سلام الله علیها ـ فرزندان منند ولی خدا دربارۀ آنان تصمیم می گیرد. جبرئیل نازل شد و برای خاتم نبوت پیام آورد که خداوند سلام می رساند و می فرماید: نام این دختر را زینب بگذار.1

انتخاب نام بلند آوازۀ زینب از جانب خدای متعال برای او بی دلیل نبوده. چرا که زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ در طول زندگـی پر برکت خود همواره راه پدر و مادرش؛ که پیروی از ولی زمان خود بوده را پیشۀ زندگی اش قرار می داد و موجب فزونی زینت برای پدرش می شد. صبـر یکی از مشخصه های بارز و منحصر به فرد حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ محسوب می شود که اگر تنها خواهان بحث کردن در مورد صبـرِ  حضرت باشیم باید کتاب ها نوشته شود. زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ با صبـر و شکیبایی بر مصائب در طول زندگی علاوه بر اینکه برگی از تاریخ را به نام خود رقم زد فضیلتی از فضایل پدرش را هم در وجـود خود به عالمیان نمایان کـرد و هم چنین ثابت کرد که حقیقتاً برای پدرش زینت هست.

 سزاوار است ما که خود را محب آل الله ـ علیهم صلوات الله ـ می خوانیم برای متصف شدن به صفات حمیده و دفع رذایل خبیثه همواره به آستان ملائک پاسبان ایشان متمسک شویم و خود را از محور انسانیت دور نکنیم تا پله های سعادت را با عنایات و توجهات ایشان طی کنیم.

      ربّ زِدنا حلمـاً و علمـاً و عملـاً و ایمانـاً


1 ـ ریاحیـن الشریعه ـ ج 3 ـ ص 38

جمعی از شیعیان به مدینه آمده بودند. با امام زمانشان کار داشتند. درب خانۀ امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ را زدند. سوألاتی داشتند. امام به مسافرت رفته بود. سوال هایشان را مکتوب کردند و گفتد: فردا برای دریافت پاسخشان بر می گردیم. اگر امام تا فردا آمد که جواب ها را می گیریم و اگر امام نیامد در فرصت دیگری به محضرشان می رسیم. خداحافظی کردند و رفتند.

با هزار امید که امامشان از سفر برگشته و جواب سوأل ها را برایشان نوشته درب خانه را کوبیدند. بانویی کم سن و سال اما بزرگـوار در را باز کرد و گفت: امام هنوز برنگشته اما من جواب سوألها را برایتان نوشته ام. جواب ها را گرفتنـد و به سمت دیار خود به را افتادند.به یکدیگر می گفتند: ای کاش امام را دیده بودیم و جواب سوأل ها را مستقیماً از خودش می گرفتیم.

شادی و خوشحالی شان قابل وصف نبود. به مقصود خود رسیده بودند. امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ را که در حال بازگشتن از مسافرت بود در اطراف مدینه دیدند. قضیه را برای امام تعریف کردنـد و گفتند  بانویی از منزل شما این جواب ها را برای ما نوشتند. امام برگۀ سوال و جواب را دیدند. گریه کردند و سه مرتبه فرمودند: فِداها أبـوها (پدرش فدایش شود).

شیعیان از عمل امام  فهمیدند جواب سوأل ها کاملاً درست هست. خداحافظی کردند، راه را پیش گرفتند و رفتنــد. جای تعجب نیست بانویی در سنین نوجوانی از عهدۀ پاسخ دادن به سوالاتی برآید که امام معصوم باید آنها را پاسخ دهد. چرا که او دختر معصوم، خواهر معصوم و عمۀ معصوم هست. به راستی که عالمۀ آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ هست.

غنچه ها رنگ و لعاب دیگری داشتند. آن روز خندان تر از روزهای دیگر شکوفا می شدند. همه شان فرا رسیدن روز های بهتری زا به یکدیگر نوید می دادند. از آن روز به بعد فقط آسمان خورشید نبود که بر آنها می تابید بلکه وجود خورشید عالمتاب، حضرت ختمی مرتبت نیز بر یکایک آنها پرتو افکنی می کرد. نور افشانیِ خورشید عالمتاب که جلوه ای از عظمت و نور حق تعالی بود موجب به ارمغان  آمدن سُرور و شادی در قلب ساکنان زمین و خوشحالی دوچندان در وجود آسمانیان شد. چرا که با متولد شدن حضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ  رحمت واسعۀ خداوند عینیت پیدا کرده بود.

ایام سپری می شد و رحمت حق نمایان تر. در میان قوم مشرک افراد پاکدل هم زندگی می کردند که به حکم آیۀ قرآن که می فرماید الطیّبُ لِطَّیّباتِ و الخَبیثُ لِلخَبیثاتِ می بایست گِرد هم جمع می شدند و تشکیل خانواده می دادند. کسی که افتخار ازدواج با جناب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ را کسب کرد حضرت ام المؤمنین بانو مخدره خدیجۀ کبری ـ سلام الله علیها ـ بود. از این دو بزرگوار سلاله ای پاک که علاوه بر حبیبة الله بودن مظهر عصمت الهی نیز محسوب می شد پا به عرصۀ وجود گذاشت. آری؛حضرت ام الآئمه بانو مخدره فاطمۀ زهرا ـ سلام الله علیها ـ عالم امکان را نورانی کرد.

آل الله ـ علیهم صلوات الله ـ یکی پس از دیگری در سالهای مختلف به دنیا آمده و جلوه ای از رحمت الهی را نمایان می کردند تا اینکه رئیس مذهب تشیع حضرت صادق آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز سالها بعد در روز تولدحضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ به دنیا آمد. با اندکی تفکر باید به این موضوع پی ببریم که همزمان شدن تولد صادق آل محمد و جد بزرگوارش ـ صلی الله علیه و آله ـ در یک روز بدون دلیل نبوده و نیست. شاید دلیل این تقارن آن است که اسلامی اسلامِ ناب محمدی به حساب می آید که از گوهر های نبوی و حکمت های علوی سرچشمه گرفته باشد. حال سوال این است که آیا فقهی جز فقه پویایی که امام صادق ـ علیه السلام ـ آن را تدریس می کرد و نشر می داد حامل چنین علم های الهی هست؟ مسلماً روشی نمایانگر اسلام ناب هست که ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ الگوهای آن باشند. این نشان دهندۀ این است که تنها ایشان بودند که بعد از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ به سیرۀ او عمل کرده و اسلام راستین را به عالم عرضه کردند. بنابراین سزاوار است داعیه داران عمل به سیرۀ رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ با ایمان به حقانیت او  و اهل بیت مطهرش برای رهبری جامعه بشریت، خود را به معنای واقعی کلمه مشمول رحمت عالم گیر رحمةً لِلعالمین کنند.

در حال حاضر ایام الله دهۀ فجر را به پایان می رسانیم. ایامی که در سالهای قبل، انقلاب اسلامی از بذر های به جا مانده از بعثت، غدیر و عاشورا به عمل آمد و مثل باغی پر از گل و سبزه های سر به فلک کشیده شد. باغی که مطمئناً انوار الهیِ خورشید عالمتاب،حضرت ختمی مرتبت بر آن می تابد. باغی که باغبان اولیۀ آن امام خمینی کبیر ـ ره ـ غنچه های آن را با زحمت زیاد نگهداری کرد تا اینکه به دست باغبان کنونی آن حضرت آیة الله العظمی الإمام خامنه ای ـ حفظه الله ـ  رسید و موجب شد غنچه ها یکی پس از دیگری در عرصه های مختلف به بار نشسته و برای این انقلاب ثمر دهند. این یعنی استقلالی برخاسته از اسلام. این یعنی تولد دوبارۀ فقه پویای جعفری در پرتوی اسلام ناب و اصیل محمدی.

و آخِرُ دِعوانَا الحَمدُلله رَبّ العالمین

به مسافرت رفته بود. وقتی به خانه برگشت به او خبر دادند نخستین دختر باغ ولایت بسان شکوفه ی بهاری که باغ را خوشبو می کند دنیا را با  قدوم پربرکت خود نورانی کرده . فاطمه و علی ـ سلام الله علیهما ـ از پیامبر خواستند فرزند متولد شده را نامگذاری کند. «پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ  فرمود: فرزندان فاطمه ـ  سلام الله علیها ـ فرزندان منند ولی خدا درباره ی آنان تصمیم می گیرد. بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می رساند و می فرماید نام این دختر را زینب بگذار»1 که این حاکی از ارتباط خاص زینب ـ سلام الله علیها ـ با حضرت حق از بدوِ تولد است.

زینب ـ سلام الله علیها ـ که بزرگ شده ی دامان فاطمۀ زهرا و دست پروردۀ علی و شاگرد مکتب حسن و  حسین ـ سلام الله علیهم ـ است همان گونه که خدا فرموده بود نام او را زینب بگذارید تا زینت پدر باشد نه تنها بر زینت های پدر افزود بلکه زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت نیز گشت.

انگار علی ـ علیه السلام ـ بعد از سی سال زنده شده. مردم بعد از سالها در جوّ ظلمانی کوفه طنین هایی از  حق و حقیقت و رسوائی ابن زیاد ملعون از زبان شیوای زینب ـ سلام الله علیها ـ می شنیدند. کسانی که علی ـ علیه السلام ـ را درک کرده بودند وجود او را در سیمای زینب ـ سلام الله علیها ـ می دیدند و تأسف می خوردند. اما چه سود ...؟! با حسین زنده بودند ولی با حسین زندگی نکردند.

دروازۀ شهر شلوغ بود. عده ای روی بام ها جا گرفته بودند. از اینکه تعدی کنندگان را به اسارت گرفته بودند خوشحالی می کردند. علی بن حسین ، زینب ، محمد بن علی ، رقیه بنت الحسین ،سکینه و . . .  دست بسته می آمدند و مردم آنها را خارج شده از دین خدا می دانستند.

چه شده که مردم شام فرزندان رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ را بی دین خطاب می کنند؟ دلیل اصلی ذهنیتی بود که نسبت به رسول الله و آل او ـ صلوات الله علیهم ـ برای خود ترسیم کرده بودند که عامل این ذهنیت غلط چیزی جز اسلام معاویۀ ملعون نبود. باید دانست دینی که در شام به عنوان دین رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ به مردم عرضه می شد فقط پوسته ای از اسلام بود که در پشت آن هوا و هوس های شیطانی حکمرانی می کرد.

مردم شام اسلام خود را از حاکم جور گرفته بودند؛ ولی چرا مردم کوفه که سالهایِ سال علی و حسن ـ سلام الله علیهما ـ را درک کرده بودند به هتاکی و جسارت به اهل بیت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ راضی شدند ؟ نادیده گرفتن و پایمال کردن ارزشها که ثمرۀ بی بصیرتی است چنین وضعیتی را رقم زد. در این میان زینب ـ سلام الله علیها ـ که شیرزنِ عرصه های ایمان، پیروی از ولیّ زمان، حجاب و عفاف،ایثار و  استقامت و صبر و اندیشه و تدبیر است در برابر هجمه های ظالمان قَد علَم کرد و مثل مادرش فاطمۀ زهرا ـ سلام الله علیها ـ که اولین حامی و مدافع ولایت بود اولین مبلّغ نهضت پرفروغِ عاشورا شد تا تاریخ کربلا به عنوان تاریخ جاودانگی اسلام و تشییع محسوب شود.

اگر پیکار تبلیغی و خصوصیات درونی زینب ـ سلام الله علیها ـ نبود تاریخ کربلا رنگ و بوی این چنینی به خود نمی گرفت. زینب ـ سلام الله علیها ـ با خطابه های کوبندۀ خود قلۀ شهامت را درنوردید و بدین واسطه حزب الله را از حزب شیطان جدا کرد. هم چنین با نگاه زیبا بینی که به مصیبت ها و سختی های راه حق برای انجام وظیفه داشت موجب شد تا راه امام حسین ـ علیه السلام ـ فراگیر شود.

   

ربّ زِدنا عِلماً و حِلماً وعمَلاً  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ ریاحین الشریعه ـ ج3 ـ ص38

 

کاروان بشریت در هر زمان و مکان همواره در جستجوی بهترین راه برای ادامه ی حیات بوده و هست. آنچه مستلزم یک زندگی پرمحتوا می باشد مدیریت عقلانی و برنامه ریزی اجتماعی است. در رابطه با مدیریت عقلانی می بایست انسان از تجارب و گذشته ی گذشتگان عبرت گرفته و به آینده ی خویش نیز فکر کند. بدین معنا که با آگاهی و شناخت در مسیر های مختلف قدم گذاشته تا از عواقب احتمالی در امان باشد. به تعبیر دیگر انسان باید دارای بصیرت باشد تا اعمال او با ارزش تلقی شود. چرا که صادق آل محمد ـ علیه السلام ـ می فرمایند: کننده ی کار بدون بصیرت مانند رونده در غیر راه صحیح است. (اصول کافی – ص401 – ج4)

اجتماع باید رهبر داشته باشد و برنامه های کلی جامعه را به افراد عرضه کند تا علاوه بر مدیریت عقلانی طبق برنامه ریزی اجتماعی نیزعمل کرده و به سوی زندگی آرمانی گام بردارند. اما بیشتر از آنکه رهبر یک جامعه در زندگی انسان نقش داشته باشد خودِ شخص دراین زمینه موثر است. به عنوان مثال در واقعه کربلا افرادی بودند که اهداف درونی و رهبرِ دینی آنها با رهبریت حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ با مخالفت همراه بود. ولی آنها با آزاد اندیشی و بصیرت راه نجات،یعنی راه حسین بن علی ـ علیه السلام ـ را برگزیدند و به سعادت جاودانه دست یافتند. (نظیر زهیر بن قین )

آری؛راه آل الله ـ علیهم السلام ـ راه سعادت است.در واقع انسان با پذیرش ولایت الهی ایشان در دنیا و آخرت امان می یابد.

حضرت اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ از غیور مردان عرصه ی سرسپاری و پیروی از ولایت بودند. آن زمان که از جانب دشمن نابکار برای او و برادرانش امان نامه ارسال شد با طنین علوی فرمودند: لا حاجةَ لنا فى أمانِکم،أمان اللهِ خیرٌ من أمان ابن سمیة (ما را به امان شما نیازى نیست،امان الهى بهتر از امان ابن زیاد است ).

حضرت اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ به دلیل ولایت پذیری امام زمان خویش به مرتبه ای دست یافتند که امام سجاد ـ علیه السلام ـ در بیان مقام او فرمودند: روز قیامت برای عمویم عباس نزد خداوند منزلتی است که همه شهدا به مقام او غبطه می خورند.

آیا ولایت پذیری اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ جز از راه بصیرت و ایمان کامل به امام زمان خویش بوده است؟ امام صادق ـ علیه السلام ـ در توصیف خصلت منحصر به فرد ولایت پذیری عموی خویش می فرمایند: کان عمُّنا العباسِ نافِذُ البصیرة و صُلبَ الإیمان ( عموی ما عباس، بصیری نفوذ کننده و مؤمنی محکم بود. ). علاوه بر این عبارت . . . ألمُطیعُ لِله و لِرسولِه و لِأمیرالمؤمنین والحَسنِ والحُسین . . . که به عنوان زیارت حضرت عباس ـ علیه السلام ـ از لسان مبارک امام صادق ـ علیه السلام ـ صادر گردیده به ولایت پذیری بی چون و چرای اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ تصریح دارد.

بنابراین بر ماست که چون اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ از امام زمان خویش پیروی کرده و از هیچ عملی برای خشنودی ایشان  دریغ نورزیم؛ باشد که بدین واسطه در دنیا و آخرت امان یابیم.

و اما در حال حاضر که امام عصر ـ عج ـ در غیبت کبری به سر می برند می بایست امر ایشان را ـ که فرمودند: در حوادث و وقایع زمان غیبت به راویان حدیث ما اهل بیت مراجعه کنید ـ با جان و دل پذیرا باشیم و پشت سر رهبر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ـ حفظه الله ـ در تحقق اهداف انقلاب اسلامی قدم برداریم.

               اللهم عجل لولیک الفرج و انصر قائدنا الخامنه ای