شورِ شیرین

۲ مطلب با موضوع «دفتــر شعر» ثبت شده است

برای او که " یــَخرُجُ فَیَملَأُ الأرضَ قِسطاً و عَدلاً "1

 

از پرتوی حُسنت به جمال نازم کن

با تبســـم زلبت رفـــع نـیــازم کن

جز صوتِ تــو آرام نباشــد من را

من گم شده‌ام دمــی صدایم کن

از فـرط گنـاه همه جا طرد شـدم

در کوی خودت به لطف ذی2 مکانم کن

من عبد سیـه روی توام ای صــنما

بین عــشاق جهان مرا نــشانم کن

ذکر لب من باز به بی راهه برفتست

با نغمه‌ی دلربایِ دل خوش بیانم کن

در مرتــبه و مـقامـــت ای دوســـت

قاصــر شــده ام تو هم زبانـــم کن

چون مـِی بـخورم به آسمانم بـبرند

با لــطف و نــگاهِ خود بیـا چنـانم کن

سرگشته شدم در این سرایِ محزون

رُخ بِنــما با رویِ مـَهت خوش‌ حالم کن

پشت پا زدم به اعـــمال جـهان، بیــا

برای نوکـری به درگـهت انــتصابم کــن

 



باز نــشر در :    مفیــد نیــوز      الوعــده صادق          

 

 



 

1 ـ " قیام می‌کنـد و زمیـن را پر از عدل و داد می‌نماید"  (متن و ترجمه کمال الدین و تمام النعمة ـ ج2 ـ باب 37 )

2 ـ ذی : صاحب

همه چیز آرام بود

وبقیع هم ساکت ...!

مثل هر روز

از عرش به زیارت می آمدند، فرشــتگان

برای درکِ فیضِ عظیم

روزها بگذشت و زمان ها در پیِ آن ...

 

قلب شیعه داغدار بود

از یادِ کوچه

یادِ محراب

یادِ طشتِ مملوِ از پاره جگر

یادِ مقتل

          و زخم های فراوان دیگر ...

 

غمی دیگر آمد؛ چون شب تار

من چه گویم !؟

گریه، گریه باید کرد

حرمـی بود روزی

                روزِ دیگر نه

نه  دِگر دیواری، نه سایه بانی

و فقط خاک بود و خاک

آه ! بقیع

فرشتگان می آمدند

غرق ناله ، غرق گریه

بالهاشان خاکی می شد

وای از این زخم عمیق ...