منجیِ آزرده خاطر
آسمــان | |
۴ نظر
روزی بیاید که بیایی و قلب همه عالم بربایی؛ با قدوم محمدی خویش ، ولایت علوی گونه ات را بر عالم امکان ظاهر نمایی و چون مادرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ به محراب عشق پا گذاری و چنان عبادتِ حضرتش را نمایان نمایی که از معبَدت نور رخشان به عالم رسانی . . .
صاحب زمانا !
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخـــود آگاه به سمت تو تــمایل دارد
آقای من ، ذرات عالمِ امکان لحظه لحظه را چون شمارشِ نفَسِ خویش شماره می کنند تا زمان نشاط و سپیدی صبحدم فرا رسد؛ و آنگاه است که تو می آیی؛
می آیی ، ولی غرقِ غم می آیی
ولی ، با دلی پر زماتــــم می آیی
ولی ، با درونی پرشرر
ولی . . . .
ختم کلامم بود این آقا جان:
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بـــــزن، کعبه تـــحمل دارد
اشعار
از سید حمید رضا برقعی
لطفا یه نگاه به برخی مطالب وبلاگ من زده و نظرتونو بفرمایید –
نقطه نظرتون بسیار ارزشمنده برای من-
بازم تشکر – محمدجواد میرزابیگی - مشهدمقدس-
http://mjm-eng.blogfa.com
.