شورِ شیرین

برای او که " یــَخرُجُ فَیَملَأُ الأرضَ قِسطاً و عَدلاً "1

 

از پرتوی حُسنت به جمال نازم کن

با تبســـم زلبت رفـــع نـیــازم کن

جز صوتِ تــو آرام نباشــد من را

من گم شده‌ام دمــی صدایم کن

از فـرط گنـاه همه جا طرد شـدم

در کوی خودت به لطف ذی2 مکانم کن

من عبد سیـه روی توام ای صــنما

بین عــشاق جهان مرا نــشانم کن

ذکر لب من باز به بی راهه برفتست

با نغمه‌ی دلربایِ دل خوش بیانم کن

در مرتــبه و مـقامـــت ای دوســـت

قاصــر شــده ام تو هم زبانـــم کن

چون مـِی بـخورم به آسمانم بـبرند

با لــطف و نــگاهِ خود بیـا چنـانم کن

سرگشته شدم در این سرایِ محزون

رُخ بِنــما با رویِ مـَهت خوش‌ حالم کن

پشت پا زدم به اعـــمال جـهان، بیــا

برای نوکـری به درگـهت انــتصابم کــن

 



باز نــشر در :    مفیــد نیــوز      الوعــده صادق          

 

 



 

1 ـ " قیام می‌کنـد و زمیـن را پر از عدل و داد می‌نماید"  (متن و ترجمه کمال الدین و تمام النعمة ـ ج2 ـ باب 37 )

2 ـ ذی : صاحب

هـنوز که هنـوز است بعضی از صـحنه‌های زیارت آخـرم در ذهنـم هست. می‌رفتـم رواق دارالحجـة. پاتوقم برای درد دل کردن با مـحبوبم شده بود آنـجا. این کار روزم بود؛ شب‌ها هم گوشه‌ای از صحن جامع رضـوی با بـچه‌ها هیأت برپا می‌کردیـم. عاشق شب‌‌نشینـی در صحن انقلاب بودم. شب‌ها بعد از هیأت می‌رفتـم آنـجا. خاصیت منـحصر به فرد صحن انقلاب این است که هم رو به قبله‌ی دین بودم و هم رو به قبله‌ی دل.

 وقتی پای حرف‌های کسی می‌نشیـنم که بیست و نـهم ماه صفر مشهد بوده، با هر کلمه‌ای که از حال و هوای حرم می‌گوید یک قدم با پای دل به مضـجع شریف نزدیک‌تر می‌شوم. اما مـُدام می‌گویـم "شنیـدن کـِی بـُود مانند دیدن". بیست و نـهم ماه صفر امسال هم شنیـده‌هایم از حال و هوای حرم امام رضا ـ علیه السلام ـ دیدنی نـشد؛ اما هر کـجا باشـم با افتـخار می‌گویـم:

مـن بنـــده‌ی دربارِ رضـا مـی‌باشم           بردرگــه آن شـاه، گـدا مـی‌باشـم

مولا و ولی‌نعمت من حضرت اوست            مِسکیـنم و محتاج عطا می‌باشم 1

بـعضی وقت‌ها به مصداق‌های بیشتـری برای ضرب المثلِ "شنیـدن کِـی بـُود ماننـد دیدن" پی می‌برم. اگر دقت کرده باشیـد این ضرب المثل را زمانی به کار می‌برند که از یک مـکان زیارتی یا تفریـحی تـعریف می‌کنند یا جزئـیات یک واقعه را توضیـح می‌دهنـد.

به نـظر من این ضرب المثل در مورد کتاب‌ها هم می‌شود به کار برد. خیلی‌ها فقط عباراتـی را از کتاب‌های مرجـع و مستنـد می‌شنوند و لذت زیادی هم می‌برند از شنیدنـشان. حق دارنـد؛ آخر این کتاب‌ها آنـقدر بار مـعنوی به انسان می‌دهنـد که قابل وصف نیست. کسی که عبارات این کتاب‌ها را می‌شنود منقلب می شود و درس می‌گیرد، چه برسد به کسی که آنـها را مطالعه می‌کنـد! مثلاً کسی که کارش تفسیـر قرآن است تأثیـر پذیری‌اش از قرآن بیشتر است از کسی که فقط تفسیر قرآن را از زبان دیـگری می‌شنود. پس می‌شود گفت شنیدن از این کتاب ها کـِی بـُود ماننـد دیدنِ آنـها.

یکی از این کتاب‌هایی که شنیدن از آنـها انسان حقیقت‌جو را سیراب نمی‌کند و فقط مطالعه کردنـش است که باعث می‌شود دری از درهای علوم بی‌پایان اهل بیت ـ علیـهم السلام ـ برای انسان باز شود؛ کتاب شریف "عیـون اخبار الرضا " 2 است.

اگر چه تمام موضوعات این کتاب شیفتگی و جذابیت دارد اما یکی از موضوعات چشمگیر در این کتاب شریف مناظره‌های امام رضا ـ علیه السلام ـ با علمای ادیان و مذاهب مختلف به زبان خودشان است. این در حالی است  که مأمون با برپایی این مناظره‌ها قصد داشته جایـگاه علمی و معنـوی امام رضا ـ علیه السلام ـ را کم ارزش جلوه دهد اما همیشه خودش و تمام حاضرین در پایان مناظره مبهوت و حیران علم الهی امام رضا ـ علیه السلام ـ می‌شدند.



1  ـ مدایـح الــرضویة ، علاء الدین افــشار ، ص 16.

ـ این کتاب شریف اثر مـحدّث کبیـر جناب ابن بابـویه قمی ـ رحمه الله ـ است.


باز نـــشر در :    مفیــد نیـــوز      حرف تــو       دیده بان    شفقنــا   


خــواندنی :  دفــع توهم 


عـشق و علم

وقتی گفت: کربلایـم را از امام رضا گرفتـم دلم لرزید. دومین بار بود می‌شنیـدم کسی برات کربلایش را از امام رضا گرفته. می‌گفت: یک روز که برای زیارت رفتیم حرم مطهر حضرت ابالفضل العباس صدای آشنـایی به گوشم رسیـد که می‌خوانـد: " آمده‌ام ... آمدم ای شاه پنـاهم بده ـ خطّ امانی ز گنـاهم بده . ای حرمت ملجأ درماندگان ـ دور مران از در و راهم بده ". با یک شوق عجیبـی ادامه داد؛ خواننده‌ی این شعر معروف با عده‌ای در حرم حضرت ابالفضل بود‌ و با خواندن این شعر در آنـجا حال همه را عوض کرد.

 هر کس از دوستـانم که رفته‌اند کربلا می‌گویند: عطش زیارت کربـلا تازه بعد از سفر اولت شروع می‌شود. من که هنـوز سفری به کربلا نداشتـم که مفهوم حرفشان را درک کنم. با جمعی از دوستان اربعیـن را می‌خواستیـم کربلا باشیـم، نـشد. یعنی لایق نبودیـم.

مدتی‌ست فکرم مشغول شده به دو حدیث. مـُدام با هم تطبیقشان می‌دهم و برای خودم نتیـجه گیری می‌کنم. هر دو حدیث از امام صادق ـ علیه السلام ـ است. یکی در کتاب الکافی نقل شده که فرموده‌اند: إذا أرادَ اللهُ بـِعبدٍ خیـراً فـَـقَّههُ فی الدّین.1 یعنی وقتی خدا ارداه می‌کند به بنـده‌ای خیری برسد او را در دین فقیـه می کند، او را عالم به مسائل دین می‌کنـد. حدیث دیـگر را در کتاب کامل الزیارات دیدم. نوشته شده بود که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده‌اند: مَن أرادَ اللهُ به الخَیر قَذَفَ فی قَلبه حُبَّ الحسینِ و حُبَّ زیارتـِه.‏2 یعنی خدا خیر و خوبی هر که را که بـخواهد محبت امام حسین و محبت زیارت آن حضرت را به قلبش می افکند. در  هر دو حدیث از خیر و خوبی صحبت به میان آمده که یکی نتبجه‌اش عالم شدن است و دیگری عاشق شدن. عالم شدن به مسائل اساسی دین و عاشق شدن به امام مبین. مسلماً بین محبت و زیارت امام حسین ـ علیه السلام ـ و علم اندوزی در زمینه‌ی دین ارتباط محکمی است. تو خـود حدیث مفصل بـخوان از این مـجمل ...!

یکی از اساتید می‌گفت: مرجع بزرگوار مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی ـ ره ـ در ابتدا یا انتهای درس، جلسه علمی را متبرک به روضه اهل بیت ـ مخصوصا امام حسین ـ  می‌کردند. یا خودش ذکر مصیبت می‌کرد یا شاگردانش. یک روز یکی از شاگردانش به نشانه اعتراض از روضه خوانیِ مداوم، حرف‌هایی می‌زند که اشک مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی ـ ره ـ را در می‌آورد. مرحوم میرزا جواد آقا ـ ره ـ کمی نصیحت می‌کند و نهایتـاً می‌گوید: ما خواستیم روضه خوان شویم مرجعمان کردند به واسطه روضه خوانی. وقتی این را از استادم شیندم به وجود رابطه میان محبت امام حسین و علم اطمینان بیشتـری پیدا کردم.



1 ـ الکافی ـ ج 1 ـ ص 32 ـ باب صفت علم ، فضیلت علم و فضیلت عالم.

2 ـ کامل الزیارات ـ ترجمه امیر وکیلیان ـ باب پنــجاه و پنجم ـ حدیث سوم.


باز نــشر در :   حرفِ تو   دیــده بان   مفیــد نیـــوز    

هر چند وقت یک بار در قنوت نمازهایم از خدا می‌خواهمش. آنـقدر دعای زیبایی هست که وقتی شروع به گفتنش می‌کنم وجودم عطرآگین می‌شود. اگر کسی مفهـومش را بـفهمد سعادت دنیا و آخرت نصیـبش می‌شود. عبارتی از زیارت شریف عاشورا است. این زیارت را باقر آل محمـد ـ علیه السلام ـ به علقمة بن محمد آموخت تا با آن از دور و نزدیک امام حسین ـ علیه السلام ـ را زیارت کنـد.1 آن دعای ملکوتی "أللهم اجعَل مَـحیایَ مَحیا مُحمدٍ و آلِ محمـد و مَماتی مَماتَ محمـدٍ و آلِ مـحمد" است. یعنـی خدایا زنـدگی مرا هـمچون زندگی محمد و آل محمد و مرگم را ماننـد مرگ مـمحد و آل محمد قرار بده.

وقـتی فکر کردم که زندگی محمد و آل محمد چگونه بوده، عبارت "أشهد أن محمداً عبـدُه و رسولُه" به ذهنـم آمد. فـهمیدم اولین راه صحیـح زندگی عبودیتِ صحیـح است. عبودیت صحیـح یعنی چه؟ امام علی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: خدای سبـحان اراده کرده که فروتـنی در عبادت، تسلیم بودن در برابر فرمان الهی و اطاعت مـحض در فرمان‌بری با نیت خالص و تنـها برای خدا انـجام شود و اهداف غیـر خدایی در آن نباشد.2 عبودیت صحیـح یـعنی هدفی غیر از خدا نداشتـه و فقط برای رضایت او کار انـجام دهیـم. اگرچه در یک جمله خلاصه شده ولی برای فهمیدن و درکش نیاز به دقت نـظر زیادی دارد.

تـجلی خلوص عمل برای خدا و اهداف غیر‌خدایی نداشتن فقط در زندگی چهارده معصوم دیده می‌شود. وقتی امام حسین ـ علیه السلام ـ در لحظات آخر عمر مبارکش می‌فرماید: رِضاً بِقَضائِکَ و تَسلیماً لِأمرِک و لا معبـودَ سِواک یا غیاثَ المُثتَغیثینَ 3 از اطاعت محضِ حضرت حکایت می‌کند. این در حالی است که شدیدترین مصائب به امام حسین ـ علیه السلام ـ رسیده است، اما چون هدف رضایت خدا بوده و عمل برای خداست همه اینـها برای امام آسان می‌شود. وقتی طفل شش ماهه روی دست امام هدفِ تیر سه شعبه می‌شود امام می‌فرماید: هَوِّنْ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی ، إِنَّهُ بعَیْنِ اللّهِ4 . یعنـی آنچه که این مصائب را بر من آسان مى‌کند این است که این مصیبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل مى گردد.

زندگی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ یعنی اطاعت تمام و کمال از دستورات الهی. وقتی زندگی بر پایه سعادت باشد مسلماً نتیجه اش هم سعادت است. نتیجه می‌شود شهادت. چه مرگی بـهتر از شهادت ؟! باید کوشید، باید علم را به عمل تبدیل کرد. علمِ بنـدگی فقط در آستان اهل بیت ـ علهم السلام ـ پیدا می‌شود. عبودیت حقیقی و راه صحیح زندگی فقط در سیره ائمه دیده می‌شود.



1 ـ کامل الزیارات، ترجمه امیر وکیلیان ، باب 71 ، حدیث 7.

2 ـ نـهج البلاغـه، ترجمـه مرحوم مـحمد دشتـی، خطبـه 192، ص 276، سـطر 50 و 51.

3 ـ مقتل الحسین مقـرّم،  ص 357. به نقل از حماسه حسینی، ج اول، ص 39.

ترجمه: راضی هستم به قضا و قَدَر تو و تسلیم هستم در برابر اوامر تو و معبودی جز تو برای من نیست ای فریادرس فریاد کنندگان.

4ـ لهوف سید بن طاووس، مسلک سوم، قسمت شهادت حضرت علی اصـغر ـ علیه السلام ـ.


باز نــشر در :  الرحیــم    دیـده بان    مفیــد نیــوز     شفقنــا     حرفِ تو  

ارزش ولایت

معدن بردباری و جایـگاه علم و دانش است. هماننـد دریایی که آب در آن موج مـی‌زند علم و دانـش در سینـه‌اش موج می‌زنـد و او آنـرا می‌شکافـد و نـشر می‌دهـد. 1 اینـها را پدرش امام سجـاد ـ علیه السلام ـ در وصفش فرموده است. شکافنده بودنش در علمِ اولین و آخرین را پیامبـر هم به جابر‌بن‌عبداله انصاری فرموده بود. 2

نـکته‌ای از نـکات و علوم بی‌پایان الهی و ولایی که سینـه به سینـه از جد بزرگوارش به او رسیـده بود را به یـکی از اصحابش گفت. بعد از آنـکه چهار پایه و اساس اسلام را بیان کرد؛ آخرین و مهمتـرین اساس را که ولایت باشد ذکر کرد و در ادامه گفت: هیـچ چیز ماننـد ولایت دارای اهمیت نیست و به آن توصیـه نـشده است. ( بُنِیَ الإسلامُ علی خَمسِ، علی الصلاةِ و الزَکاةِ و الصَّومِ و الحَجِّ و الوَلایةِ و لم یُنادَ بِشیءٍ کما نُودیَ بالوَلایةِ  ـ کافی ، ج 2 ، ص 18 )

انـگار امام باقر ـ علیه السلام ـ با این گوهر افشانی آب پاکی را روی دست همه ریـخته است که بدانیـد ای مردم، اسلام بدون حقیقتِ فراموش شده‌ی ولایت آل الله ـ علیهم صلوات الله ـ که در روز غدیر خم از جانب خدا تعیین شد اسلام واقعـی نیست. نماز و روزه‌ای که طبق سنت رسول الله و اهل بیت نباشد قبول نیست. حجـی که در پایان آن به لقای امام معصـوم نینـجامد حج نیست. نـه اینـکه در پایان موسم حج باید امام معصوم را دید. نه ...! باقر آل محمد ـ علیه السلام ـ فرموده‌انـد: تمام الحـجِ لِقاءُ الإمام. 3  در مفردات راغب در مورد کلمه‌ی " لقاء " آمده است که ادراک با حس ، بصر و بصیرت را لقاء می‌گویند. 4 در حال حاضر اگر ادراک حسی و بصری امکان ندارد ادراک بـصیرتی که ممکن است. مهمترین ادراک همین است. مثل اویس قرنی که پیامبـر را اینطور درک کرد و بعد حسی و بـصری شد. ادراک بـصیرتی همان اطاعت بی‌چون و چـرا از دستور العمل‌هایشان است.

هر چه که خانه خدا را طواف کننـد، عبادت کننـد، قرآن بـخواننـد و سر به سجده بـگذارند ولی به ولایت الهی حضرت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ ایمان نداشته باشنـد باز هم اهل آتشنـد. این را جناب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند. در رابطه با ارزش ولایت امام علی ـ علیه السلام ـ گفته است که اگر بـنده‌ای خداوند متعال را هفتاد سال زیر ناودان کـعبه عبادت کند در حالی که  شب‌ها  به نماز ایستاده و روزها روزه‌دار است و ولایت  علی‌ بن‌ ابیطالب را نداشته باشد از بینی او را به آتش می‌اندازند. 5 ( لَو عَبَدَاللهَ عبدٌ سَبعینَ خَریفاً تحتَ المیزابِ قائماً لیله، صائماً نَهاره و لَم یَکن لَه وَلایةُ علی بن ابیطالب لَأکبـَّهُ اللهُ علی مِنـخَریهِ فی النّار )  کسی که ارزش ولایت حضرت امیرالمومنین علی ـ علیه السلام ـ را زیر سوال می‌برد مثل کسی است که نور خورشید را  در روز روشن انـکار می‌کند. این تشبیه را نوشتـم تا خودتان به حماقت و خباثت منـکرین ولایت امام علی ـ علیه السلام ـ پی‌بـبرید.

امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: ما اهل بیت ریسمان خداونـدی و وسیـله‌ی ارتباط او با خلق هستیم. ما رحمت خداوند هستیـم که بر بنـدگانش ارزانی داشتـه است. 6



1 ـ ترجـمه الـقطره ( قـطره‌ای از فضائل اهل بیت علیـهم السلام  ) ، ج 1 ، ص 512 ، ح 3 .

2  ـ الاحتـجاج ، ترجـمه جـعفری ، ج 1 ، ص 152 .

3  ـ وسائل الشیـعه ، ج 10 ، ص 255 .

4  ـ المفردات ، ج 1 ، ص 745 .

5 ـ تفسیر جنابادی، ج4 ، ص 228 . به نقل از " انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی " ، ص 19 ، اثر استاد اصغر طاهر زاده

  6 ـ امالی شیخ طوسی ، مجلس 34 ، ح 4 .


بازنــشر در:   الرحیــم    حرف تو     شفقنــا     مفیــد نیـــوز    دیــده بان     مرصاد   

مردم در دنیا دو دسته ‏اند، یکى آن کس که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگانش از تهیدستى هراسان، و از تهیدستى‌اش در امان است؛ پس زندگى‌اش را در راه سود دیگران از دست می دهد.

و دیگرى آن که در دنیا براى آخرت کار می کند و نعمت‏هاى دنیا هم بدون تلاش به او روى می آورد، پس بهره‌ی هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می شود. با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح می کند و حاجتى را از خدا درخواست نمی کند مـگر آنـکه حاجت‌روا مـی ‏شود.

نهج البـلاغه ـ حکمت 269 ـ ترجـمه مرحوم دشتـی.

ثبـت بقیــع در سازمان یونــسکو


باز نـشر در:   مفیــد نیــوز   

دو سه دقیقه از وقت کلاس گذشته بود. سریع وارد کلاس شد و  پشت میز نشست. گفتیـم: استاد دهـه کرامت بر شما مبارک. گفت: منم روز دختـر رو به همه شما تبریـک میگـم. (همه خندیدیـم) استاد گفت: تا حالا شده فقط به قصد زیارت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به قم برید؟! بیائید یه بار هم که شده برای خرید کتاب و دیدن رفقا به قم نریم؛ مثل علماء فقط به قصد زیارت بریم.

 استاد گفت: پدر آیت الله ناصری 1 ـ حفظه الله ـ از علمای نجف بود. یک زمانی از نـجف آمد قم برای زنـدگی. بعد از چند مدت به دلیل بارش کمِ باران خشکسالی شد. خلاصه وضـع زنـدگی مردم خیلی دشوار شد. مردم به سمت حرم مطـهر کریـمه آل الله، حضرت معصومه ـ سلام الله علیـها ـ به راه افتادنـد تا خدا را به حق این بانوی بزرگ قسم بدهنـد که به آنـها رحم کند و باران بیایـد. مردم دسته دسته می‌رفتنـد سمت حرم.

میرزای قمی ـ اعلی الله مقامه الشریف ـ می‌آینـد به خواب پدر آیت الله ناصری و به ایشان می‌گوینـد: به مردم بگو برای طلب باران بیاینـد سر قبـر من. از حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ چیزهای بزرگتـری را بـخواهید؛ شفاعت در آخرت را بـخواهیـد.

پدر آیت الله ناصری طبق توصیـه‌ی میرزای قمی عمل می‌کند. مردم را می‌آورد سر قبر میرزای قمی تا آنـجا دعا کننـد. بعد از گذشت چند ساعت از دعا، باران شروع به باریدن می‌کنـد.

وقتی استاد این قضیـه رو گفت به خودم گفتـم: کسی که کرامت کریمه آل الله، حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ نصیبش شده باشد اینـجوری مستجاب الدعوة می‌شود. مردم می‌آیند سر قبرش و با دست پـُر بر‌می‌گردنـد. این تازه مقام یکی از شیعیان حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ است. مقام خودِ حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ دیگر چیست ؟!


یا فاطمة المعصومه إشفعی لنا فی الجنــّة


مطلب مرتبط:  فداها أبـوها


باز نـشر در:       عمارنامـه      صراط نیــوز     مفید نیــوز     الرحیــم


1 ـ ایشان از علمای اخلاق فـعلی اصفهان هستنـد.

خود را یار و یاور پیامبـر می‌دانستنـد. فـخرفروشی می‌کردنـد که ما با پیامبـر هم صحبتیــم. با اینـکه بیشتــر اوقات با پیامبـر بودنـد؛ از راه و روش او بوئـی نبـرده بودنـد. در عین اینـکه صاحب ادعاهای دهان پُرکـُن بودنـد ولی باطنـی سراب‌گونـه داشتنـد. انـگار نسیم وحی به مشامشان نرسیده بود. دست‌مایه‌ی اصلی انسانیت‌شان را از بیـن برده و وجدان خود را نادیده گرفتـه بودند. در ظاهر پیـرو پیامبـر بودند و در پشت پرده دشمنش.بار دیـگر جسارت کردنـد. همان‌هایی بودنـد که خود را پا در رکاب پیامبر می‌دانستنـد. اینبـار پیامبـر در بستـر بیماری بود و لحظات آخر حیات دنیوی را سپـری می‌کرد. ظاهراً آخرین جسارت به پیامبـر محسوب می‌شد اما در حقیقت آغاز فصلی دوباره برای ظلم‌های بیشتـر بود؛ هم به خود پیامبـر و هم به اهل بیتـش.

خود را مدافـع حقوق بـشر می‌داننـد. هر وقت فرصت صحبت داشتـه باشنـد از رعایت حقوقِ انسانی دم می‌زننـد. فقط دم می‌زننـد اما عمل ... !!!با شعار فریبی به جان و مال مردم می‌افتنـد. به بهانـه‌ی اینـکه ما قدرت اول جهانی هستیـم به عقاید دیـگر ادیان توهیـن می‌کننـد. فقط ادعا دارنـد که ما مصلـح هستیم اما در حقیقت مفسـدنـد؛مثل همان‌هایی که در صدر اسلام روحیـه‌ی ایمان‌گرایی در وجودشان معنایی نداشت و به دنبال منافع دنیـوی خود بودنـد. دین را دستاویزی برای رسیـدن به اهداف شومشان قرار  می‌دهنـد.

می‌ترسنـد. از عاقبت هلاکت بارِ خود خبر دارنـد. شاید الإسـلام یَـعلو و لایُـعلی علیـه 1 را نشنیـده باشند،  ولی مطمئن هستنـد که در برابر حقیقت اسلام و شخصیت‌های والایش باید سر تعظیـم فرود آورنـد.

کسانی که امروز در قالب های مختلف به شخصیت بلنـد‌مرتبـه پیامبر اکـرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ توهین می‌کننـد و از هیـچ عملی برای خدشـه‌دار کردن راه و روش تضمین شده‌اش دریـغ نمی‌کننـد به در بستـه خورده‌انـد. این توهیـن‌ها به ساحت مقدس پیامبر سابقه‌ای دیریـنه دارد. اگر توهین به ساحت پیامبـر از روی جهل باشد پیامبـر برای آمرزش و هدایت توهیـن کننـده دعا می‌کنـد و در صدد گشایش راه خوشبختـی و سعادت برای او می‌باشد؛ مثل داستان شخص یهودی که زباله به سر پیامبـر می‌ریخت. 2 در مقابل اگر کسی از روی علم و مغرضانه به شخص پیامبـر توهیـن کنـد نه تنـها محبان حضرت برای نابودی‌اش دست به دعا می‌شوند بلکه پیامبـر هم برای نابودی‌اش دعا می‌کنـد. امید که به دعای حضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ توهیـن کنندگان به ساحتش هر چه سریع‌تر نابود شونـد.

باز نـشر در:   شفقــنا      عمارنامـه      بچه های قلم



1 ـ من لا یحضره الفقیـه ـ ج 4 ـ ص 334 . اسلام بر هر دینى برترى دارد و هیچ دینى بر او علوّ و برترى ندارد.

( این حدیث شریف از جناب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلّـم ـ است )

2 ـ برای مطالعه نمونه دیگر که به عنایت پیامبر و به وسیله امام حسن ـ علیه السلام ـ صورت گرفت می توانید

به این لینک مراجعه کنید.


امام حسن مجتبـی، کریم آل الله ـ علیه السلام ـ

ذره‌ای از حکمت‌های نهفتـه شده در سینـه‌اش را برای یکی از یارانـش بیان کرد. امام حسن ـ علیه السلام ـ فرمـود: ای جعیـد بن همدان! مردم چـهار دستـه‌اند:

ـ دسته‌ای ایـمان و عمل صالح دارنـد و اخلاق ندارنـد.

ـ دستـه‌ای ایمان و عمل صالـح ندارنـد و اخلاق دارند.

ـ دسته‌ای نه ایمان و عمل صالح دارنـد و نه اخلاق، که این دستـه بدترین افراد هستنـد.

ـ و دسته‌ای که هم ایمان و عمل صالح دارنـد و هم اخلاق، این دسته بـهترین افراد هستنـد.

پی‌نوشت: ترجمة الامام الحسن من تاریخ دمشق، ص 160 ـ تألیف ابی‌القاسم بن الحسن الشافعی الدمشقی المعروف بابن عساکر (با اندکی تصرف).

 

جناب زین العابدین امام سجاد ـ علیه السلام ـ

به امام سجـاد ـ علیه السلام ـ گفت: در این شب و سرد و بارانی چه به همراه دارید و به کجا می‌روید؟ امام سجاد ـ علیه السلام ـ در حالی که مقداری هیزم و آرد روی شانه‌ی خود داشت و آنـها را حمل می‌کرد به سوال کننـده که از اصحابش بود فرمود: سـفری در پیش دارم که در آن به زاد و توشه نیـاز مـُبرم دارم. گفت: اجازه دهیـد خدمتـکارم اینـها را برایتان بیاورد و به شما کمک کنـد. حضرت قبول نـکرد. برای بار دوم گفت: بـگذارید خودم اینـها را همراه شما بیاورم. حضرت فرمود: این وظیفه خود من است و تنـها خودم باید آنـها را به مقصد و به دست مستحقین برسانم؛ وگرنـه برایم سودی نـخواهد داشت.

بعد از گذشت چند روز از آن ماجرا امام سجاد ـ علیه السلام ـ را دید و به حضرت گفت: یابن رسول الله فرموده بودید سفری پیش رو دارم، اما من آثار و علائـم سفر در وجود شما نمی‌بینم! حضرت فرمود: بله، سفری در پیش دارم اما نه آنـچه تو فـکر کرده‌ای! منظورم سـفرِ مرگ، قبـر و قیامت است که باید خود را برای آن مهیـّا می‌کردم. امام در ادمه فرمود: هر کس خود را در سفر آخرت ببیند از حرام و کار‌های خلاف شرع می‌پرهیـزد و همیشه در کمک کردن به دیـگران سعی می‌کند.

پی‌نوشت: چهل داستان و حدیث از امام سجاد ـ علیه السلام ـ، داستان هفـدهم، تألیف عبداله صالحی  (‌با اندکی تصرف).

 

امام محمدبن علی، باقر آل محمد ـ علیه السلام ـ

باقر آل محمد ـ علیه السلام ـ به فرزند و جانشین بعد از خود فرمود: فرزندم! خداوند سه چیز را در سه چیز را در سه چیز دیگر مخفی کرده است؛ رضای خود را در طاعتش مخفی کرده، بنابراین هیچ طاعتی را کم نشمار، چرا که ممکن است رضای خدا در آن باشد.غضب خود را در نافرمانی‏اش مخفی کرده، بنابراین هیچ معصیتی را کوچک ندان، زیرا ممکن است خشم خدا در آن باشد. و دوستان خود را در میان آفریدگانش مخفی کرده، بنابراین هیچ ‏کس را تحقیر نکن، زیرا ممکن است این شخص همان ولی خدا باشد.

تـذکر: در ظاهر، این وصیتِ امام خطاب به فرزند و وصیش امام صادق ـ علیه‏السلام ـ است، ولی در حقیقت برای مردم در هر عصر و زمان است.

پی‌نوشت: وصایا الصادقَیـن (مجموعه وصیت‌های امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ) وصیت اول. تالیف محمود شریعت زاده خراسانی.

 

امام جعفـر بن محمد، صادق آل محمـد ـ علیه السلام ـ

از اصحاب خاص امام جعفـر صادق ـ علیه السلام ـ محسوب می‌شد. مفضل بن عمر نام داشت. از حضرت  پرسیـد صراط چیست؟ حضرت فرمود: صراط همان راه به سوی معرفت و شناخت خدای عزوجل است که دو قسم دارد. یک صراط در دنیا، و یک صراط در آخرت. صراط دنیـوی همان امام معصوم است که بنا به دستور حضرت حق واجب‌الاطاعه هست؛ هر کس آن را در دنیا بشناسد و به او اقتدا کند بر صراط آخرت که پلی روی جهنـم در آخرت است به سلامتی عبور خواهد کرد و هر کس او را در دنیا نشناسد پای او روی صراط خواهد لغزید، و به جهنم خواهد افتاد.

پی‌نوشت: گنجبنه نور (پرسش های مردم و پاسخ های امام صادق ـ علیه السلام ـ)، بخش پرسش های پیرامون مرگ، تالیف احمد قاضی زاهدی (با اندکی تصرف).

باز نــشر در :   عمارنامه   صراط نیــوز     مفیـد نیــوز     وعده صادق      بچه های قلم

وارد مسجـدِ کوفه شد. دو رکعت نماز خوانـد. جنـگ جمل را تازه خاتـمه داده بـود. بالای منبـر جناب رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ رفت تا از حکمتهایی که سینـه به سینـه دریافت کرده بود برای مـردم بـگوید.1 لب به سخن باز کـرد تا وجـودِ مخاطبانی را که پیـرو حق هستنـد، نورانی کنـد و زمینـه‌های رشد و پویایی آنـها را فراهم آورد. این مسأله را  طبق گوهر افشانی امام هادی ـ علیه السلام ـ که در زیارت جامعه کبیـره می‌فرماینـد: " کلامـُکم نور و أمـرکم رشد " 2 می توان متـوجه شد. امام علی ـ علیه السلام ـ در مسجـدِ کوفه فرمود: ای مـردم من از دو چیـز در مورد شما می‌ترسم؛ هوا پرستـی و آرزوهای طولانی. پیروی از خواهش‌های نفس، انسان را از راه حق دور می‌کنـد و آرزوهای زیاد آخـرت را از یادِ انسان می‌بـرد. 3

بدون دقت نظر در مسائلِ روزگار و فهمِ عمیقِ وقایع اظهار نـظر می‌کردنـد. کار به جایی رسیـد که فقط رأی و عقیده خود را حق می‌پنداشتنـد. این در حالی بود که سردمدار حق را می‌شناختنـد و در رکابش شمشیـر زده بودنـد. پیروی آنـها از خواهش‌های نفسانی و اجتهاد‌های خالی از بصیـرتشان معبـودی سراب‌گونه برایشان درست کرده بود که بدون چون و چرا تحت فرمانش بودنـد و در نهایت موجب دور شدنشان از حق و حقیقت شد." می‌گفتنـد چرا علی ـ علیه السلام ـ در صفین به صلح با معاویه راضی شد و جنگ را ادامه نداد. غافل از اینـکه علی ـ علیه السلام ـ دست از جنگ برنداشت مگر به خاطر سستی و بی‌درایتی یارانش که مسأله‌ی حکمیت را به راه انداختنـد." 4 اینـها همان خوارج‌انـد که تعصب دینـی خود را با جهالت در هم‌آمیـخته بودند5 و چون بی‌بصیرت بودنـد طبق جهالت خود تصمیم‌های افراطی می‌گرفتنـد. امام علی ـ علیه السلام ـ در وصف شخص جاهل می‌فرماید: لایُری الجاهلُ إلا مفرِطاً أو مفرِّطا،6 یعنی شخص جاهل یا کــُند می‌رود یا تنـد.

خوارج اهل عبادت بودنـد. اهل مسجد بودنـد. نشانه‌های ظاهری عبادت کنندگان در آنـها نمایان بود اما بـصیرت و درایت که از مهمترین ویژگی‌های عبادت کننـدگان است در آنـها دیده نمی‌شد. می‌آمدنـد گوشه‌ی مسجـد می‌نشتنـد و گاهی بین خطبه‌های امام علی ـ علیه السلام ـ فریاد می‌زدند: لا حـکمَ إلا لله یا می‌گفتنـد: الـحکمُ لله لا لک یاعلی. ذره‌ای بصیرت در وجـود آنـها موج نمی‌زد. با اینـکه از راویان شنیـده بودنـد پیامبـر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده: "علی همیشه با حق است و حق همیشه با علی‌ست و حق بر زبان علی جاری‌ست، علی هرکجا باشد حق همانجاست " باز هم علی ـ علیه السلام ـ را تکفیـر می‌کردند. هلاکت خوارج از بی‌بصیرتی آنـها بود. صادق آل محمـد ـ علیه السلام ـ در بیان عاقبت بی‌بصیرتی می‌فرماید: الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً ، یعنی کسی که بدون بصیرت عمل می‌کنـد مثل کسی است که در راه ناصحیـح قدم بر‌می‌دارد، هر چه اینـگونه عمل کنـد جز دور شدن از حقیقت و مطلوب چیزی به او زیاد نمی‌شود.

از قبیل افراد خوارج صفت که از خود اظهار نظرهای توخالی و گاه مغایر با عقاید اسلامی داشتنـد در طول تاریخ انقلاب اسلامی هم به چشم می‌آینـد. همانـگونه که خوارج از مواضع اصلی حکومت امام علی ـ علیه السلام ـ که عدالت محوری بود گریزان بودنـد؛ اشخاصی هم در تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی اختلال ایجاد می‌کننـد. اینـگونه افراد به خیال اینـکه پیروز میدان می‌شوند دست به این کارها می‌زنند اما در حقیقت شکست می‌خورند.



1 ـ نهج البلاغه ـ ترجمه مرحوم دشتی ـ ابتدای خطبه 42. ( با اندکی تصرف )

 2 ـ گفتار‌های شما اهل بیت نور و روشنایی و دستورالعمل‌های شما باعث رشد و تـکامل است.

3 ـ خطبه 42 نهج البلاغـه، ترجمه‌ی مرحوم دشتـی.

4 ـ کتاب الجمـل، اثر شیخ مفیـد ـ رحمة الله علیـه ـ، ترجمه دکتر دامغانی، ص 34.

 5 ـ مجموعه آثار استـاد شهیـد مطهری ـ رحمة الله علیـه ـ، ج4، ص 966.

 6 ـ بـحارالانــوار، ج1 ، ص 159.

7 ـ الغـدیر ـ ج 10 ـ ص 71

8 ـ الکافـی ـ ج 1 ـ ص 43

باز نــشر در:   صراط نیــوز  ــ  شفقــنا  ــ  وعــده صادق